شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com
شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com

دیالوگ

_ خسته ام...

۴۸ ساعته نخوابیدم...

۵۵ دقیقه از این پهلو به اون پهلو شدم و ۵ دقیقه خوابیدم....

سرم درد میکنه....

چشمام داره از حدقه در میاد...

دارم دیوونه میشم...

+ چه کاری از دستم بر میاد؟

_بغلم کن‌.....!


اندوه بزرگیست ، انبوه انتظار‌....

مثلا مثل تمام زنان منتظر موهایم را پشت سرم جمع کرده و فقط چند تار را رها گذاشته باشم...

یکی سرگردان میان فاصله ی چشم‌ها و لب ها ، 

یکی بپیچد دور گردنم و روی سینه ام آرام بگیرد...

مثلا مثل تمام زنان منتظر به خودم رسیده باشم....

آوازهای تمام گنجشکان را به گردنم بیاویزم ،

از ماه برای خودم گوشواری بسازم ،

رنگ تمامی لبخندها را بدزدم ،

چشم هایم را با درخشش آفتاب نقاشی کنم ، 

و گونه هایم را با خجالت تمام بوسه ها رنگ بزنم.‌‌..

مثل تمامی زنان منتظر حوض نقاشی سینه ام را پر از ماهی‌های قرمز بی قرار کنم....

و مثل تمام زنان منتظر انتظار را بنشانم لبه پنجره تا سیگار بکشد....


شبت بخیر ولی من بیدارم....

روزهای خوش نیامده را

می‌شود باز با تو share کنم...

دست من را بگیر امشب هم

تا تو را بوس و شب بخیر کنم.... 

.

.

.

.

+چرا فاطمه دیگه به علی شب بخیر نمیگه...؟! 

چرا نمیگی خب!!!؟! میخوای این وضعیت خطیر رو خودم به عهده بگیرم؟؟!؟

آخه میشه علی بدون شب بخیر بمونه....؟! نمیشه....!

+حالا به هر حال.... شب بخیر علی....!

ادامه مطلب ...

اکثر آقایون  جورری تو اتوبوس و تاکسی تا حد امکان پیش خانوما نمیشینن که اگه نمیدونستم‌ فکر میکردم چه شخصیت‌های پاک و نجیب و سر به زیری دارن....!

همیشه توی اتوبوس صندلی کنار‌ من خالیه حتی مواقعی که خیلی شلوغه  چون آقایون میترسن با نشستن کنار من یه تیکه‌ی گنده از ایمانشون کنده بشه یا اسلامشون به خطر بیفته....!

از صبح که از خواب بیدار میشی کافیه یه نگاه به دور و برت بندازی تا به عمق فاجعه‌ پی ببری...

هر جوری که حساب کنین حالم گرفته ست... 

از سر صبح با شنیدن وضعیت داغون جسمی اون خانم بیمار کلیوی که شوهرش هم به سختی بیماره و تو خرج روزمرشون موندن چه برسه به دوا و دکتر گرفته تا الان که ساعت از ۲ گذشته و پست یکی از دوستای وبلاگیمو دیدم که بچه ی شیرخواره رو لخت کردن و بستنش و مثه سگ باهاش رفتار میکنن...

بدبختیای آدم یه طرف و این چیزا رو که میبینه و میشنوه هم یه طرف... بعد واقعا انتظار دارین آدم خوش باشه و بیخیال....؟! 

زندگی مثه یه جنین ۷ ماهه حاصل از تجاوز تو شیکمم میمونه که هیچ جوره نمیتونم سقطش کنم‌....

شب آوازهایش را می‌خواند / یون فوسه....

خستم عین یه رونین....

رونین یعنی سامورایی بی ارباب که نه حق داره بجنگه و نه انتقام بگیره...

باید صبر کنه... صبر کنه و صبر کنه...باید برای هیچی صبر کنه...

اونا فقط بلدن بشینن...

بشینن و بخونن...

خوندن آرومم میکنه‌‌‌‌....

یه گوشه میشینه و حضور تو هیچی رو بهم نمیریزه...

قانون اول میگه طریقت سامورایی مرگه....

اونجا که بین مرگ و زنده موندن  وایساده باشی فقط مرگو انتخاب کن.... 

درستش اینه: ((طریقت سامورایی ‌مرگ است ؛ آنجا که میان مردن و زنده ماندن مردد باشی ، بی درنگ مرگ را برگزین...

باشِیدو / آیین نامه‌ی سامورایی‌ها / صفحه‌ی اول / خط آخر))

.

.

.

.


روزنوشت

دیروزمون هم گذشت.‌‌...

البته به خوبی....!!!

با مارال و روژان رفتیم تئاتر دیدیم... 

حضور باران کوثری و نوید محمد‌زاده که خیلی دوسشون دارم باعث شده بود که توقعم از این اجرا خیلی بالا باشه ولی یکم بالاتر از معمولی بود.‌‌‌...

داشتم به سمت سالن میومدم که عادل رو دیدم 

سلام کردیم و تا موقعی که مارال اینا بیان با هم حرف زدیم

مدت زیادی بود ندیده بودمش و از اینکه دیدمش خوشحال شدم...

عادل یکی از دوستای خوبمه عاشق تئاترو سینما و شعر...!

خودش یه چیزایی مینویسه ؛ هم فیلمنامه هم شعر... 

من شعراش رو بیشتر دوست دارم!

پسر با استعدادیه و یکم عجیب و احساساتی.‌..

منتظر شروع اجرا بودیم که روژان به مارال گفت این همون عادله که میگفتی خیلی خوب و مناسبه؟! 

خندم گرفته بود...مارال گفت خدایی خیلی خوب نیست تارا؟! گفتم چرا خوبه! مارال گفت پس چرا با هم نیستین! حرف مارال برام مضحک اومد و جوابشو ندادم..‌‌.! مارال تمام طول انتظار رو داشت در مورد خوب بودن عادل حرف میزد و من به این فکر میکردم که چرا نمیتونم مارال رو درک کنم‌‌‌‌...‌!

بعد از تموم شدن اجرا مارال و روژان زود رفتن و من و عادل هم رفتیم قدیم زدیم... دلم نمیخواست پیشنهاد کافه رادیو رو رد کنم اما یکم دیر شده بود و باید میرفتم خونه‌...  

گوشیمو نگاه کردم مارال پیام داده بود خدایی  قد رو دیدی...؟! ستونی بود!! فَکِشو ببین‌‌‌‌....! حیف این فَک زاویه دار نیست؟! از هموناس که دوست داری!

وقتی بهش گفتم عادل  ۲_۳ سال قبل ، اون اوایل ،  بهم پیشنهاد داده بود و من قبول نکردم مارال بهم گفت خاک تو سرت مایه ننگ منی همیشه.‌‌‌‌..!

:)))))



_ منم دلم بارون میخواد...!

+چه صدایی داره....

_چی میگه!؟

+من زبونشو بلد نیستم...!

_گوش بدههههه....!

+گوش دادم... که ببینم چی بهت جواب بدم،..

_خوب گوش بده ببین چی‌ میگه....

+صدای اومدن میده...من همینو می فهمم....

صدای قدمای یکی که دوس داری بیاد....!

درد مشترک....

میشه بغلم کنی 

بوسم کنی

نوازشم کنی

یه جوری که حس نکنم خودتی...

بعد شیر گازو باز بذاری

در و پنجره ها رو‌ کیپ کنی‌ بگی امشب هوا خیلی سرده

تا صبح لالایی بخونی 

بعد دیگه بیدار نشیم مامان.....؟

مبارک‌‌‌‌....

امیدوارم تو سال جدید حال دلتون حسابی خوش باشه.... :)