ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
مثلا مثل تمام زنان منتظر موهایم را پشت سرم جمع کرده و فقط چند تار را رها گذاشته باشم...
یکی سرگردان میان فاصله ی چشمها و لب ها ،
یکی بپیچد دور گردنم و روی سینه ام آرام بگیرد...
مثلا مثل تمام زنان منتظر به خودم رسیده باشم....
آوازهای تمام گنجشکان را به گردنم بیاویزم ،
از ماه برای خودم گوشواری بسازم ،
رنگ تمامی لبخندها را بدزدم ،
چشم هایم را با درخشش آفتاب نقاشی کنم ،
و گونه هایم را با خجالت تمام بوسه ها رنگ بزنم...
مثل تمامی زنان منتظر حوض نقاشی سینه ام را پر از ماهیهای قرمز بی قرار کنم....
و مثل تمام زنان منتظر انتظار را بنشانم لبه پنجره تا سیگار بکشد....