شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com
شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com

از هرچه با من هست،میترسم....

میدونی رام من میترسم...!

میترسم از اینکه اون عکسمون جلوی آینه رو ببینم... همون که من پیرهن تو رو پوشیده بودم و تو بغلم کرده بودی و داشتیم همو میبوسیدیم...

میترسم "شاعر تمام شده" شاهین رو گوش بدم...

میترسم "پرواز روی بام تهران" کامران تفتی رو گوش بدم...

میترسم "به من بخند عزیزم" و "گذشتن و رفتن پیوسته" بمرانی رو گوش بدم...

میترستم "زلف" و "رو به رو" نامجو رو گوش بدم... میترسم کلا نامجو گوش بدم...! اصلل میترسم موزیک گوش بدم!

میترسم مادی رو بدون تو برم و بشینم رو سکوهاش... 

میترسم کتابایی که برام امضا کردی رو بخونم...

میترسم اون عکسمون که پشتش برام چرت و پرت نوشتی رو ببینم...

میترسم اون گردنبند مزخرفی که اون اوایل مینداختی گردنت و بعد دادیش به من رو از توی کشوم در بیارم...

میترسم که یه روز دیگه نسبت به من هیچ حسی نداشته باشی و کنار یه دختر ببینمت که از قضا موهاش بلونده...

میترسم یه روز بهم بگی که ما اشتباه کردیم...

میترسم یه روز بگی که تقصیر من بوده همش...

آناند میگفت بعد از ٦ سال هنوز دلش برای دوست دخترش تنگ میشه و میترسم از اینکه ٦ سال دیگه هم باز دلم برای تو تنگ بشه...

میترسم یه روز برام پوستر تئاترتو بفرستی و بگی خوشحال میشم بیای کارمونو ببینی... منم برات آرزوی موفقیت کنم... 

میترسم مثل اون شبی که عین احمقا بهت گفتم میخوام تمومش کنم...

میترسم مثل اون وویس ١١ دقیقه که بهم دادی و آخرین پیامت بود... که راه ٥ دقیقه ای تا خونه مامان جانو ١١ دقیقه رفتم که کامل گوشش بدم... میترسم مثل وقتی که میترسیدم بغضم جلوی دایی و بابا و بقیه توو جمع بشکنه... که چشمام قرمز بود ولی خودمو سفت نگه داشته بودم... هرچند یکی دو قطره از دستم در رفت که نمیدونم کسی فهمید یا نه... فکر نکنم...

.

.

.

باید بخوابم تا کمتر فکر کنم...