شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com
شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com

درددل...

پیام داده بود مجوز گروه رو از اصفهان لغو کردن...

نوشتم آخه چرا!؟ همینطوری بی دلیل مگه میشه!؟

بعد یاد جریان لغو مجوز اجرا و بقیه داستان های مرتبط افتادم که همش بی دلیل اتفاق افتاده بود...!

بله دوست من!

اینجا اصفهان و هوای شهر من به شدت مریض است! میتوانید بوی کثافت و لجنی که این شهر را دربرگرفته به راحتی استشمام کنید! و این بوی جانورانی ست که شکم هایشان را با پول ما پر میکنند و نوکرانشان سبیل های استاد! خود را چرب تر میکنند!

شما را با چرب زبانی گول میزنند و دنیایی زیبا از تئاتر و سینما در ذهنتان نقاشی میکنند و بعد تنها یک راه رسیدن به آن جلوی پایتان میگذارند و شما هم مانند کسی که هیپنوتیزم شده قبول میکنید! حالا شما وارد چرخه ی آنها شده اید! حتی شما اگر بی استعدادترین آدم روی زمین هم باشید ، مادامی که پول مفت و بی زبانتان را در شکم آنها میریزید، یک سوپراستار محسوب میشوید! ولی در واقع شما عروسک خیمه شب بازی در دست افرادی هستید که به آنها مافیای تئاتر و سینما میگویند!

آن ها مطالب فشرده شده ای از علوم و هنرهای مختلف مثل روانشناسی،فلسفه و... و البته متدهایی موسوم به متد استانیسلاوسکی که در طول چندین ترم به هنرجوهای بازیگری می آموزند... البته اگر شما آگاه باشید میدانید که تمام این مفاهیم در بهترین کتاب ها و ویدیوهای آموزشی به صورت رایگان در اینترنت پیدا میشود! فقط کافی ست که کمی اهل مطالعه و جست و جو باشید! و بعد فقط تجربه شخصی شماست که در کنار مطالعاتتان از شما فردی حرفه ای در اینکار میسازد و البته ورک شاپ و کارگاه های مرتبط زیرنظر افراد متخصص و تجربه دار همچنین مشورت با آنها میتواند بسیار موثر باشد...و آنها هیچ وقت این را به شما نمیگویند! هرچند که شما اگر به صورت خودآموز پیش بروید ، جایی در چرخه آنها نخواهید داشت و فرصت عرض اندام روی صحنه را پیدا نمیکنید!!!

پس باید پول بدهید و به اصطلاح پاچه خواری کنید تا آنها در پروژه های خود به شما نقش گم و کوچکی روی صحنه یا کار بی ارزشی پشت صحنه بدون حتی حداقل دستمزد بدهند!

پس اگر تصمیم بگیری از نوچه های آنها نباشی یا آنها ببینند که تو برایشان منفعتی نداری ، طرد میشوی و تو را به اعماق غار تاریک انزوا هل میدهند و تو میمانی و خودت و ناامیدی های پی در پی وقتی به هر دری میزنی و باز نمیشود که نمی شود که نمیشود!!!

یادم نمی آید آخرین باری که در این شهر برای دیدن یک نمایش رفتم دقیقا کی بود و کار چه کسی بود... ماه ها از آخرین تئاتری که دیدم میگذرد... هر دفعه با این جمله رو به رو میشوم که تئاتر نیاز به حمایت دارد... بله نیاز به حمایت دارد اما حمایت از چه کسانی؟! حمایت از شکم آقای فلانی که ماشین چند صد میلیونی زیر پای خود بیندازد، بزرگترین سالن نمایش را که قرار بود تئاتر شهر باشد در دست بگیرد ، بر دارایی و اموال خودش هر روز اضافه کند و مجوزهای بچه ها را مدام لغو کند... نه من حاضر نیستم به اسم حمایت از تئاتر یک ریال در شکم گنده اینها بریزم!

بله اینجا اصفهان است و نه تنها حال این شهر بلکه حال من و خیلی های دیگر بد است...!

نظرات 1 + ارسال نظر
kilgh یکشنبه 3 دی 1396 ساعت 13:19

سلام دلباخته ی تئاتر،
آقا ما داشتیم واسه اون پست آدامز اپلت کامنت می نوشتیم یهو برش داشتی. :)))
دیگه حیفم می آد نفرستمش، تایپش کرده بودم انرژی م هدر می ره نظرمو بخورم.

آقا کلا می گم هر بر آمدگی و فرو رفتگی ای جذّابه. بازی رو بخوایم ادامه بدیم، تاصبح هی باید نام ببریم تمومی هم نداره.

مثلا اینو نگا:
http://s9.picofile.com/file/8315037642/Screenshot_20171224_131105.jpg

من خودم هر وقت جذابیت خونم پایین می افته می شینم به این تیکّه ی دستم نگاه می کنم.

+ ولی از بین سیب گلو ها، واس من سیب گلوی اون رونالدوی فلان فلان یه اثر معکوسی داره. بیشتر تحریک می شم دستمو بذارم دور سیب اینقدر فشارش بدم خفه شه.

پاکش کردم چون فکر کردم باید یه پست جداگانه و مفصل در موردش بذارم که کامل حق مطلب رو ادا کنم!
اون سیب گلو رو باید بوسید!
در ضمن نمیتونم لینکت رو ببینم چون من با گوشی میام و یکم در زمینه لینک و عکس و اینجور چیزا محدودم!
و لطفا آدرس وبلاگتم بذار قبلا چندبار سر زدم منتها الان هرچی میگردم آدرستو پیدا نمیکنم!
.
.
.
بعدا نوشت: وبلاگتو یافتم!
لینکم تونستم باز کنم!
تا حالا دقت نکرده بودم به این تیکه از دست... جذابیتش الان بر من آشکار شد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد