ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
بعد از مدت ها اومدم اینجا بنویسم...
هم حس خوبی داشتم و هم بد...
حس خوب از اینکه وبلاگ الهام جان و ایکس بانو جان رو دیدم که هنوز مینوشتن...
و حس بد از اینکه دخترک نبود... وبلاگش رو حذف کرده بود...
قرار بود آدرس پستیم رو بهش بدم که برای هم نامه بنویسیم...
و حالا... باورم نمیشه که اشک توی چشمام جمع شد...! کاش یه جوری میشد پیداش کنم...
شایان نبود ولی توی اینستاگرم ازش خبر میگیرم...
و با علی و وجوج و صاف هم گه گاهی چت میکنیم...
برگشتم دوباره به گوشه ی مجازی دوست داشتنی خودم...!
شاید دوستای جدیدی هم پیدا کردم...!
چه خوب که برگشتی
عزیزی الهام جان
سلام به دخترناپیدا چطوری عزیزم؟ دلمون تنگ شده برات
آدرسم مجبور شدم عوض کنم.
خوشحالم برگشتی
سلام به بانو شاناز ؛ شکوفه ی زیبای انار




خوشب برگشتین