شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com
شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com

لای در اتاق را باز میکند 

_دارم سیب زمینی سرخ میکنم! 

یکم پنیر پیتزا هم داریم بهش اضافه میکنم!

 من اما تمام راه را توی اتوبوس با آهنگ های تکراری گریه کردم...

من شوری بیش از اندازه ی سیب زمینی سرخ کرده های مامان را گریه کردم...

و این شوری یقینا از دل شوره هایش بود...

من هر شب با چشم های مامان گریه کردم...

دانه دانه دعا شدم توی نخ تسبیحش و اسم من  ، مصلوب جایی میان گورستان لبخندش...

گریه کردم و میان کتاب های فیزیک و شیمی و زیست "مدرن دنس" رقصیدم! که شما اگر دیده باشید میگویید "شلنگ تخته" انداختن! و یقینا من مانند دلقکی هستم که میان صحنه ای شلوغ "شلنگ تخته" می اندازد...! گاهی تعادش را از دست میدهد ، گاهی مچ پای چپش بر اثر فشار و به علت یک حادثه ی نه چندان دور درد میگیرد و از ادامه ی کار منعش میکند... آن وقت است که طاق باز و گاهی جنین وار روی زمین میخوابم و به حرف های مامان فکر میکنم... به آینده ای که وجود ندارد... به این که فکر میکنم از فلان دلقک یا فلان کلاه شیپوری به سر بهترم اما هیچکس جز خودم این را قبول ندارد چون هیچکس جز خودم مرا نمیبیند... دوست دارم فحش بدم؛ به در ، به دیوار ، به آدم ها ، به دلقک ها ، به خودم ، به خودم ، به خودم...

 این پست را نیمه تمام ول میکنم تا بروم مثل بچه های دماغو گریه کنم چون این کار را بهتر از هرچیز دیگری بلد هستم...!

نظرات 3 + ارسال نظر
شایان جمعه 26 آذر 1395 ساعت 17:32

یکی نیست بگه چرا خوشبختی و خوش حالی آخر داره ولی بدبختی همش هست..؟..انقد ادامه داره و تموم نمیشه که همه شبیه هم نمیشیم..خیلی مسخره ست

علی سه‌شنبه 23 آذر 1395 ساعت 16:24

بیچاره ملتی که همه مرده باشند

اینقدم گریه نکن دختر

Elham دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 22:04 http://elhamabar20476.blogsky.com/

این گریه کردن هم بلد بودن میخوادا

اگه حق انتخاب داشتن اصلا دلم نمیخواست بلدش باشم...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد