ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
اندیشه ای برای نوشتن نیست...
خالی ام...
ازهمه چی...
مغزم کار نمیکنه
سر دردای عجیب و مزخرف دارم
انگار که یه موجودی توی سرم زندگی میکنه
و شبها با رگهای مغزم ساز میزنه...
حوصله تو رو ندارم
فقط دلم میخواد آخر شب صداتو بشنوم و بعد دیگه نه ببینمت و نه صداتو بشنوم...
صداتو قورت میدم
آغوشتو توی پیرهنم گم میکنم
توی پوستم قایم میشم
حوصله ی دور و ورم و آدمها رو ندارم...
سیگار بکشم
نه
نه
نه
به زخم روی دستم
به زخم روی دستت
فکر میکنم...
باد میوزه توی عکس دو نفرمون
روسریم میفته
میگم بخند
چلیک!
پرت میشیم بیرون از چارچوب عکس
میذارمت لای کتاب
همونجا جات خوبه
بین غلط املاییا
بین جمله های بی ربط و بی سر و ته
میرم دوباره توی پوستم
صداتو اینجا جا گذاشتی
توی سرمه
میگی دلم برات تنگ شده
سکوت...
من یه دوره ای با هر کی دوس میشدم عذاب وجدان می گرفتم...عذاب وجدان دینی
بعد دو سال خودمو از همه عادتام کشیدم کنار
دیگه کلا وقت ننتونستم با کسی حرف بزنم
این شکلی نشو که نتونی با کسی ارتباط دائمی داشته باشی...وقت بزار برا آدمت
یعنی تو حرف نداری دختر با رگ های مغزت ساز میزنه! از اون جمله های موندگار تو ذهن منه
باد توی عکس دو نفره؛ چقدر ترکیبش شیک بود، کلیت پستت که پراکنده بود، من ولی این یه تیکه از پراکندگیشُ بیشتر دوست داشتم
نُه شبت بخیر
وب متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم به وب منم سر بزنین ممنون
65168