ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
خیلی کار دارم ولی بیخیال همشون شدم
و به طرز مضحکی روی کاناپه چمپاته زدم ...
میتونم تمام عمر اینطوری توی کاناپه حل بشم...
با آبنبات عجیب نوشابه ای ،
برنامه ی مزخرف تلویزیون ،
پاکت خالی سیگارم ،
من کاملا رو به زوالم....!
.
.
.
.
+ میخونمتون ولی حوصله ی کامنت گذاشتن ندارم... مرا ببخشایید....!
با این توصیفات منم رو به زوالم...کلی برنامه دارم...کلی کار...ولی لم میدم رو مبل و خودم و میزنم به بیخیالی:-!
نمیتونم بهت امید بدم بگم خوب میشه وقتی خودم مدام دارم بالا میارم زندگی و ادما رو و به بن بست رسیدمولی خوب باش تارا بانو.لطفا خوب باش
اب نبات نوشابه یی خودش نمیذاره به زوال برسی
کلا تابستون فصله زواله...خداتا برنامه داری واسش ولی یهو میبینی وسط مردادی و ول معطل
میدونی ؟؟ میتونم بگم من و تو ادمی هستیم که هیچ شباهت ظاهری و اخلاقی نداریم ولی الان شدیدا حس می کنم که وضعیتم مثل وضعیتت هست .
روزای زیادیه که بی حرکت زل میزنم به صفحه تلویزیون ...روزای زیادیه که هنذفری تو گوشیمه و زل میزنم به سقف و پوچ شدنم رو حس می کنم . انقدر زندگیم یه مدت یکنواخت و مسخره شده که واقعا حس میکنم فکرم و جسمم داره پوچ میشه . روزای زیادیه که می بینم ادم های اطرافم لب هاشون تکون میخوره و حرف میزنن ولی واقعا نه چیزی از حرفاشون می شنوم و نه می فهمم چی میگن .
نمیدونم چرا اینا رو اینجا گفتم ؟؟؟ فقط رو به زوال بودن خودم رو روزای زیادیه که حس می کنم و چند ساعت قبل تصمیم گرفتم که هرجوری هست خودم رو از زوال به کمال برسونم ! حداقل انقدر خودمو مشغول می کنم که حتی اگر رو به زوال هستم هم نتونم بهش فکر کنم و حال خودم رو بدتر کنم