شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com
شانار

شانار

شانار یعنی‌ شکوفه ی انار.... وبلاگ دیگرم:www.sourwine.blogfa.com

خرداد امسال با طعم ۱۸ سالگی...!

اردیبهشت هم کم کم دارد دامن گل گلی رنگارنگش را جمع میکند که برود....!

بهش میگم :کجا میری بابا...! حیفه این همه رنگای قشنگ نیس؟! نگا بنفشه ها رو....نگا شمعدونیا رو...نگا هوا رو.... اصلا تو اردیبهشت باید عاشق شد...!

خرداد همینطور مغرور نشسته آن طرف تر و محیتو خنک نوش جان میکند! گه گاهی از زیر کلاهش نگاهی یواشکی و مرموزانه به اردیبهشت می اندازد...! منتظر است که وقت خودنمایی‌اش برسد...!

خرداد فصل‌ من ست....

دختر کوچک بهار ، مغرور و از آن حرص در بیارهاش! لاغر اندام با موهای بلند مشکی... صورت استخوانی با چشم های کشیده و پوست گندمگون ...روی انگشتان کشیده اش  انگشترهای درشت خودنمایی میکند و همیشه کلاه به سر دارد....!

این خرداد که بیاید ۱۷ سالگی ام را به دستش میدهد و به جایش ۱۸ سالگی  را روبان زده و کادوپیچ شده به من هدیه میدهد....!

فکر میکنم امسال هدیه ی کادوپیچ شده و روبان زده ام را که باز کنم چه چیز در انتظارم خواهد بود.‌..

۱۸ سالگی شاید سن تغییرات باشد....

مثلا من فک میشود وقتی ۱۸ سالم شد بتوانم این کوفته را که روی صورتم جا خوش کرده است و بهش میگویند دماغ یا بینی یا هرچه که اسمش را میگذارید به دست تیغ تیم جراحی  زیبایی بسپارم تا یک دماغ نقلی و زیبا ازش در بیاورند یا نه...!

البته من همیشه صادق بودم و دماغم را همانطور که هست دوست نداشتم (!) و هیچوقت توی عکس‌هام دماغم را کوچک نکردم و بعد از اینکه عمل کردم هم با دماغ پیچیده شده در چسب عکس میگیریم و اصلا برایم مهم نیست که بگویید دماغش عملی و مصنوعی ست! بگذریم....! 

۱۸ سالگی شاید سن قانونی برای یک سری چیزها باشد....

اینجا وقتی ۱۸ ساله شوی میتوانی گواهینامه ی رانندگی بگیری و من فکر میکنم آیا امسال بابا برای من جیپ بنفش یا آبی که همیشه

آرزویش را داشتم میخرد یا نه....؟ (بعید میدانم،...!)

در بعضی کشورهای دیگر وقتی ۱۸ ساله میشوی اجازه‌ی خوردن مشروب داری و قبل از آن خیلی چیزها برایت ممنوع است....

یا شنیده ام آنطرف ها اینطور است که تا بچه ۱۸ سالش میشود پدر و مادر بهش میگویند خب دیگه فرزند عزیزم از این به بعد باید بری کار کنی و زندگی مستقل داشته باشی....!

بچه ی ۱۸ ساله را با چمدان و کوله پشتی راهی میکنند ...

بای ماما ، بای پاپا! البته اینجا که ماماها و پاپاها باید حواسشان بیشتر باشد چون یک وقت خدایی نکرده زبانم لال بچه معتاد میشود یا به چه راه‌هایی کشیده میشود.‌..

تا وقتی که مثلا ۱۵ ساله باشی همیشه پیش خودت میگویی وقتی ۱۸ ساله شوم چه کارها که انجام نخواهم داد....!

برای‌ خودت رویاپردازی میکنی...

مثلا برنامه ریزی‌میکنی که تابستان با جیپ نازنینت و جمعی از دوستانت برای‌اولین سفر مستقل و مجردی بروید شمال!

حتی به اینکه چه موزیکی در ماشین گوش دهید و چه لباسی بپوشید هم فکر میکنید...!

اما وقتی ۱۸ سالتان میشود ، یا خانواده اجازه نمیدهند یا ماشین ندارید یا پول ندارید یا حتی پشت کنکور مانده اید و باید درس بخوانید....!

خلاصه که ۱۸ سالگی حسابی بهتان رکب میزند و میفهمید واقعا آنطورها هم که فکر میکنید عجیب و جالب و غیرمنتظره نیست... مثل همان ۱۷ ، ۱۶ ، ۱۵ سالگی ست حالا با کمی بالا و پایین‌....!

با همه‌ی این ها من برای آن ۱۸ سالگی کادوپیچ شده و روبان زده شوق زیادی دارم ....

با اینکه نشاید آنقدرها غیرمنتظره اما یک تفاوت بزرگ که با تولدهای گذشته ام دارد این است که امسال تولدم مصادف با امتحانات پایان ترم نیست....! 

نظرات 5 + ارسال نظر
دخترک پنج‌شنبه 30 اردیبهشت 1395 ساعت 15:05 http://www.minitranslator.blogfa.com

تبریک بابت لمس هجده سالگی.دنیای خاصی است امیدوارم پر از لذت باشه برات

۱۷ خرداد ۱۸ سالگیم شروع میشه....!
ممنونم امیدوارم برای تو هم همینطور باشه.... :)

x چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 ساعت 00:36

هیچ وقت متوجه نشدم هفده سالگیم چجوری گذشت ؟‌چه خوبه حواست به روزای اخر هفده هست

وقتی متوجه ۱۸ شدم که بابا رفته بود بانک و گفته بودن ۱۸ سالش شده شما دیگه حقی در مورد حساب نداری

خب دختر خردادی .... در موردحس خاصت بگو ... اینا یه مقدار عمومی بود

عایا سلول های استوانه ای چشمم مشکل پیدا کرده ؟ موهات واقعا مشکیه ؟

حس خاصی ندارم ، مثل همیشم....! منظورم از اون توصیفات خودم نبودم ؛ فقط یه تصویر توی ذهنم بود‌‌....

شایان سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 20:37 http://www.tahvieh17.blogsky.com

هجده سالگی یه مرزه..مرز بین به حساب اومدن..بین یه بچه بی شعور که هیچانتظاری ازش نمیره و یه آدم بالغ که باید بفهمه. خیلی خوبه که بتونی توش رها باشی و از زندگیت لذت ببری، اآخه یه سنیه که مشابه نداره. نوزده و بیست و بیست و یک همه شبیه همن ولی این یه چیزه دیگه است..هجده من که به گای کنکور رفت اما تو سعی کن خوش باشی
راستی هر وقت جیپ گرفتی به یاد منم یه بوق بزن..دوست میدارم!

به یادت دو تا بوق میزنم که حسابی کیفور بشی.‌..!

Elham سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 17:54 http://elhamabar20476.blogsky.com/

18 سالگی من با همون گواهی نامه و ماشین البته جیپ نبود یه رنو غراضه که باهاش کلی خوش گذروندم همراه بود، البته دقیقا همون سال برادران نیرو انتظامی بهم یاداوری کردن که هرچقدرم بزرگ شده باشی بازم مسئولیتت با پدرته

۱۸ سالگی منم با یه پراید به معنای واقعی درب و داغون داره شروع میشه...!

صاف سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 03:33

همیشه همینه بزرگ شدن . ما راهنمایی بودیم خودمونو می کشتیم ک چرا نمی ریم دبیرستان ای خدا
پریروز داشتم توآینه نیگا می کردم گفتم بیا اینم دبیرستان چه گلی به سرت زدیی؟؟؟
حالا امیدوارم 18 خوب و با شروع فوق العاده ای داشته باشی .
18 سن مهمیه به نظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد