ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
یکشنبهی سمج در من بالا میآید و سعی میکنم با یک قلوپ چای فرو ببرمش...!
لباسم را از هر طرف بگیرم از آن طرفش دهنکجی میکند....!
هزارتا کار عقبمانده دارم که میگذارم برای خودشان عقبتر بروند...!
بابا را هم که با یک چمدان باد برد...!
مامان هی ظرفها را بهم میکوبد،
هی در بهم میکوبد،
هی سر به دیوار میکوبد،
هی همهچیز را بهم میکوبد ، میکوبد ، میکوبد...
یکشنبهی سمج در من بالا میآید و استفراغ میشود ، یک بیلاخ گنده بهم نشان میدهد و ادامه پیدا میکند....!
تو استیکرا بیلاخ نداره اما از طرف منم بهش نشون بده
دوستا نباید با دلخوری و قهر برن