ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
از این که امروز در جایگاهی هستم
که افراد پایین تر از من
حالا به خود اجازه میدهند که
خودشان را بالاتر از من تصور کنند
حالم بهم میخورد...
من همیشه نتیجه ی تلاش و عشقم را
روی صحنه دیدم...
من آن دختر جاه طلبی بودم
که هرکسی جایگاه مرا نداشت...
حرف های یزدان بخش احمق
تا مغز استخوانم را سوزاند...
و خب تلافی تمام طعنه هایی که بهش زدم را دراورد...
نه به خاطر اینکه نشد جزئی از کار محسنیان باشم
نه به خاطر حرف های یزدان بخش
بلکه به خاطر خودم بیشتر عصبانی و ناراحتم...
به خاطر اینکه
چه شد که اجازه دادم
آن ها مرا پایین تر از خودشان ببینند...
.
.
.
.
.
.
امروز گریه کردم...
و وحشیانه دنبال خودم گشتم....
.
.
.
.
.
جدی می خواستی با مشهود کار کنی؟
کارگردانیاش چنگی به دل نمیزنه... ولی من نوشته هاشو دوس دارم
ولی دلقکه
نه باباااااا منظورم مشهود محسنیان نبود که!!!!
منم نوشته هاشو خیلی دوست دارم