ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
از ۵۰ کیلو که شامل پوست،گوشت و استخوان میشدم،
مانده ۴۶ کیلو استخوان که پوستش هم کنده شده...!
این کاهش وزن آن هم در طی مدت کم اصلا اتفاق خوبی نیست...
حالا حالم از لحاظ جسمی هم در وضعمناسبی نیست...
تبدیل شده ام به یک مشت استخوان نحیف که فقط بلد است گریه کند....!
امروز شاید ۴_۵ دفعه اشکم به خاطر مزخرف ترین چیزها درآمد....!
فکرش را بکنید به خاطر جا ماندن از اتوبوس توی ایستگاه نشتم و زار زار گریه کردم!
صحنه ی بعد کف آشپزخانه موقع سوختن ناهار بود و من فقط گریه میکردم و حتی به خودم زحمت ندادم اجاق را خاموش کنم!
نمیدانم با این منِ رنجور چه کنم....
منم گاهی اینجوری میشم

شاید به تغییرات هورمونی مربوطه
مربوط به هر چی که هست ٬ خیلی کوفته
علی راس میگه..بیا عمو ببردت یه وبلاگ انقد باحاله..یه گله کنکوریه خرخون ان که من وقتی میبینم شون جو گیر میشم درس میخونم..انقد خوبه!
می دونی باید یه اعترافی بکنم
می دونستم معولی زندگی نمی کنی ولی نه اینطوری
می دونی ترجیح میدم احمق باشی و راحت زندگی کنی تا چیزیو بفهمی و ازش رنج ببری
بچه سعی کن یه کمی احمق باشی
از یه چیزایی لذت ببر... همه چیو تعطیل کن ... بشین ریلکس برا دانشگاهت بخون
احمق جون الکی برا خودت چرا دغدغه ایجاد کردی....دغدغه خودش به موقعه میاد ... الان فقط زندگی کن....بشین فیلم نگا کن
بدووووووووووووووووو
گفتم با چیزای الکی گریه ام میگیره حتی با این کامنتت هم گریه ام گرفت....!
به خودت برس دختر..از گرسنگی میمیری!
جدی میگما
به زودی پودر میشم اگه این روند ادامه پیدا کنه....!
سلام. شنار عزیز این متن برای من خیلی غم انگیز بود به خصوص وقتی دو تا پست قبلترو خوندم. ماجرای ارحام. به نظر من آدمی که انقدر تو اینکار موفق ظاهر شده و استارت کار به این مهمی رو زده اصلا نباید اینطوری خودشو زیر بار افکار منفی له کنه. هزاران نفر هستند که آرزو دارند مثل شما حرکت پر اهمیتی انجام بدند. امیدوارم با امیدواری به آینده نگاه کنید
این کامنتت برای من تلنگری بود
ممنون جانم...
دلم نمیخواد وضعیت اینطور بمونه و تمام تلاشم رو خواهم کرد که اوضاعرو سر و سامان بدم....